فرهنگ امروز/ عارف ششگلانی:
نکتهای سخت قابل تأمل در بعضی از این مقالات اخیر وجود دارد که میتواند رمزی از نالههای ترکیهپرستانه میری در نقد نقیبزاده را آشکار کند. میری در پارهای از این مقالات خود را سید جواد قفقازلی (Seyed Javad Kafkazli) خوانده است. سید جواد قفقازی که همچون هوالیگانهایی که پرچم جمهوری باکو بهدست شعار خلیج مجعول سر میدهند، از مواهب و منابع این کشور ارتزاق میکند و رو به قبله ترکیه (کانون تورانستان خیالی) نماز میگذارد. گذشته از جهل رقتانگیز که میری دربارۀ روابط بینالملل دارد و مقولات مهملی چون «مکتب تبریز» و «مکتب اصفهان» و «مکتب کرمان» جعل میکند تا بگوید اولی دل در آستان آنکارا دارد و دوتای دیگر تمامیتخواه هستند و چشم دیدن ترکیهپرستی اولی را ندارند، بهراستی چه توهینی به مردم و تاریخ تبریز بالاتر از این که آن را دلواپس اردوغان و دلبستۀ ترکیه معرفی کنند؛ تبریز را که ترکان عثمانی ایلغار کردند و تبریزیانی که به دست عساکر عثمانی قتل عام شدند؛ مردم بیداردل و ایرانخواهی را که طی سدههای گذشته در برابر ترکان عثمانی و روسیه ترازی و شوروی، خاک خوردند و خاک ندادند، چه ذهن مغرضی میتواند نماینده و دلنگران ترکیه معرفی کند؟
متولد خانواده ای غیر ایرانی Turkish-Russian ؟
باری، نکته دیگری که باز پرتویی کارنامه دکتر جواد میری میاندازد شرح احوال مختصری است که در تارنمای انگلیسی از خود منتشر کرده است. وی در آنجا آنجا، خود را «نظریهپرداز ایرانی-سوئدی»(کذا) معرفی میکند که «در خانوادهای ترکی-روسی [Turkish-Russian] در شمالغرب ایران» زاده شده است.[۱] ما تا امروز خیال می کردیم، هر کسی در این سرزمین زاده شود، ایرانی است، اما شگفتا! در ایرانی متولد شوید ولی خود را ترکی- روسی بنامید! اینجا است که میتوان ریشه برخی از ادعای میری را در زمینه هویت درک کرد.
البته در تبار ژنتیکی ترکیهای-روسی سید جواد قفقازی اشکالی نیست، اما با شناختی که ما از گفتههای وی کسب کردیم، استاد در پس انتساب خود به خانوادهای ترکی-روسی، نیات دیگری دارد؛ و طرفه آنکه این تبارهای غیرایرانی (بهعنوان وارث عثمانی) و روسی (بهعنوان وارث امپراتوری تزار و اتحاد جماهیر شوروی) دلالت بر بزرگترین دشمنان تاریخی ایرانیان دارند که دست به شنیعترین جنایات خاصه در تبریز زدهاند.
میری در ادعاهایی که هیچ قرینه تجربی در دنیای واقعی ندارد و تنها در ایدئولوژی مخوف پانترکیسم و رسانههای حرفهای آن تبلیغ میشود، ایرانیان را متشکل از «۴۰ میلیون ترک» معرفی میکند، میرجعفر پیشهوری را که رسماً دستنشانده شوروری برای تجزیه خاک ایران بود، «قهرمان» میداند و در برابر دفاع از حیثیت و منافع ملّی ایرانیان برمیآشوبد. اگر هم کسی اعتراض کند،منتقد را «فاشیست» و «گوبینیست» و «تمامیتخواه» و دشمنِ «توحید» و «پیوست فرهنگی ایران به اسلام» و مشتی القاب دیگر خطاب میکند؛ حکایت جماعتی که «چون به سخن گفتن و هنر رسند، چون خر بر یخ بمانند ... و طرفه آن که افاضل و مردمان هنرمند از سعایت و بطر ایشان در رنجاند».
چاپ رساله شما، بدون نیاز به ناشر، با بهترین کیفیت و کمترین هزینه!
از مقالات ایشان که بگذریم، به خیل کتابهای ایشان میرسیم که علاقهمندان میتوانند وقت خود را پای بررسی صحت یا کیفیت آنها تلف کنند.
در اینجا فقط اشارهای به رساله دکترای ایشان میکنیم. میری در شرح احوال خود میگوید «پس از ۱۰ سال زندگی در سوئد، از فضای آنجا خسته شده بودم. روزی در دانشگاه چشمم به بورس تحصیلی در انگلستان و فرانسه افتاد و چون به زبان انگلیسی تسلط بیشتری داشتم، انگلستان را برای بورس تحصیلی انتخاب کردم و به «دانشگاه بریستول» رفتم و محصل جامعهشناسی شدم».[۲]
علامه قفقازی هنگامی که میگوید چون «به زبان انگلیسی تسلط بیشتری داشتم»، به انگلستان رفتم، تلویحا مدعی میشود که به زبان فرانسویان مسلط بوده است. با این حال، در فهرست بلند زبانهایی که رزومهاش مدعی شده میداند، اثری از زبان فرانسه نیست! آیا این هم مانند عناوین مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشدش است؟
به هر صورت، میری پس از چهار سال تحصیل در سوئد و اخذ مدرک کارشناسی-کارشناسی ارشد پیوسته چهارساله، راهی انگلستان شده و مشغول نگارش تز در رشته جامعهشناسی میشود. عنوان تز از این قرار است: Intercivilisational Social Theory: Complementarity and Contradiction in the Muslim and Western Intellectual Traditions.
فرض بر این است که تز دکتری حاصل زحمت و مشقت فرد و دستاورد پژوهشی اوست. طبعاً ناشران خوبی در بازار نشر مایل به چاپ تزهای دکترا در قالب کتاب هستند. اما با اندک جستجویی درمییابیم که علامه میری تز خود را بهواسطه شرکت Xlibris منتشر کرده است؛ شرکتی که حرفهاش ارائه خدمات «ناشر-مؤلف» و «چاپ بنا بر تقاضا» است ــ اولی بهمعنای عدموساطت ناشر در چاپ و توزیع کتاب مؤلف در بازار است، و دومی بهمعنی چاپ نسخههایی اندک از کتاب، محض معرفی در بازار، و چاپ نسخههای بعدی بر اساس سفارش خریداران. بهعبارتی، بهواسطه شرکتهایی همچون Xlibris، نوشتههایی که حتی ناشران معمولی هم حاضر به چاپشان نیستند و احتمالاً به پشیزی در بازار نمیارزد، در ازاء دریافت مبلغی پول از مؤلف چاپ میشود. در پایگاه اینترنتی Xlibrisدر بخش معرفی این شرکت میخوانیم که Xlibris از سال ۱۹۹۷ شروع بهکار کرده و از روز اول هدفش این بوده که مؤلفان کلّ اختیار کار خود را در دست داشته باشند و اکنون قادر است تا هر ماه، صدها مؤلف را که تازه نگارش کتابی به خیالشان خطور کرده است، در کار چاپ کتاب یاری دهد. در جایجای این پایگاه اینترنتی هم میتوانید پیشنهادهای همراه با تحفیف شرکت را برای مؤلفان تازهکار بیابید ــ با بهترین کیفیت، و متناسب با جیب شما!
آیا میری هیچ ناشر خوب یا حتی معمولی برای چاپ تز دکترایش نیافته است؟ یعنی حتی یک انتشارات معمولی هم به نیم جو تز دکترای میری را نخریده که وی مجبور شده است از جیب بگذارد و دست به «خودانتشاری»[۳] بزند
اگر در بخش جستجوی پایگاه اینترنتی Xlibris اسم جواد میری را بگردید، شگفت زده خواهید شد. ۸ مورد دیگر از تألیفات استاد در اینجا «خودانتشاری» شده است. مژدهای دیگر برای دانشجویان محصل در راستهبازار مدرکفروشان: تراوشهای ذهنی خود را هرقدر بیربط باشد، مکتوب کنید، جیبتان که به Xlibris و شرکتهای مانند آن نمیرسد، اما نسخههایی از نوشتههای خود را تحویل کتابخانه ملی و ممیزی وزارت ارشاد دهید تا یکماهه مجوزهای لازم را بگیرید، بعد هم بدهید تایپ و تکثیریهای اطراف میدان انقلاب تا چند نسخهای چاپ شومیز و گالینگور تحویلتان دهند. شما اکنون در عداد اصحاب قلم هستید و بالقوه میتوانید دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی شوید. مگر میری نشد؟
درست است که وضع دانشگاه در کشور آشفته و بیدروپیکر است؛ بساط مقالهفروشی و رسالهفروشی سکّه است و بسیاری با پرداخت مبلغی ناچیز، پایاننامه و مقالهای بیسروته میخرند و دکتر و مهندس میشوند. اما بهراستی کمتر کسی را در این «راستهبازار مدرک فروشان» بتوان یافت که همچون جواد میری، نظام دانشگاهی کشور را به ریشخند گرفته باشد؛ آن از کتابهایش، آن از مقالات مثلا علمی و عناوین کذب مدارک تحصیلیاش؛ و آنگاه، نظام آموزش عالی کشور ما به چه منجلابی فرو شده که فردی چنین را با مدارک تحصیلی بیربط عضو هیئت علمی میکند و به شتاب برقآسایی، لابد بر مبنای همین «خودانتشاری»های کتابنام و آن مقالات خیالی و مبهم، ترفیع مرتبه میدهد.
بهراستی رقتانگیز است و به حال و روز دانشگاه در ایران باید خون گریست.
ما وقت زیادی برای تلف کردن نداشتیم؛ علاقهمندان به اقیانوس بیکران دانش رفیق قفقازی میتوانند تکتک مقالات و کتابهای مورد ادعای رزومه وی را جستجو کنند تا از وجود آنان مطمئن شوند. هرچه باشد، نه آن مقالات ناموجود در ژورنالهای خیالی و نه آن مقالات موجود و کتابهای اغلب «خودانتشاری»شده، هیچ «درجه علمی» و «آکادمیکی» ندارند و در هیچ مرجع داخلی یا خارجی نمایه نشدهاند. بهعبارتی، همانقدر که سرمقالهنویس روزنامههای کیهان و همبستگی و بهار و نویسندگان سایتهای خبری تسنیم و رجانیوز و عصرایران میتوانند مرقومات خود را جای رزومه علمی به دانشگاهی معرفی، مطالبه کرسی استادی کنند، میری هم میتواند مدعی رزومه علمی شود ــ با این تفاوت که کارنامه دسته نخست مشخص و قابل دسترس است.
بر کرسی استادی پژوهشگاه، با امتیازات فوقالعاده
باری، بنا به اطلاعات موجود، جواد میری مینق در سال ۱۳۸۹، یعنی سالی که همکاری با دانشگاههای کشور چندان ساده نبود، به عضویت در هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی وزارت علوم درمیآید و در سال ۱۳۹۳ به مرتبه دانشیاری میرسد. صحت و کذب این ادعا را البته پژوهشگاه میتواند اعلام کند؛ اما تا اطلاع ثانوی، اطلاعات ما که برگرفته از منابع موجود است، از اعتبار کافی برای استناد برخوردار است. حال پرسش اینجاست: اولاً، تا آنجا که ما میدانیم، طبق مقررات، فردی که جذب هیأت علمی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی میشود باید دارای مدرک تحصیلی دکترا و کارشناسی ارشد در رشتهای واحد باشد؛ چطور فردی با کارشناسی-کارشناسی ارشد مطالعات ادیان و دکتری جامعهشناسی به عضویت در گروه علمی جامعهشناسی پژوهشگاه علوم انسانی درمیآید؟ چه فضلی از میری صادر یا چه چیزی در ناصیه او نوشته شده است که با فراتر از مقررات است؟ شاید هم پژوهشگاه از چنین مقرراتی پیروی نمیکند!
پرسش بعدی: چطور فردی ظرف چهار سال میتواند مراتب ارتقاء دانشگاهی را چنین برقآسا طی کند؟ چند مقاله علمی داخلی و بینالمللی نمایه شده منتشر کرده است؟ چه ــ و چند ــ اثر علمی درخوری نوشته است؟ اگر محصول دانش جواد قفقازی همان مقالات تقلبی رزومهاش باشد یا کتابهای محصول «خودانتشاری»اش یا آنچه که در مجازستان و «گعده»های دورهمیِ موسوم به «سمینار» صادر میکند، که جز این هم چیزی از ایشان برنمیآید، تکلیف مشخص است؛ وگر غیر از این است، شمهای از قطار شتابان علم استاد را که اینچنین میتازد، رونمایی کنید! دکتر حسین بشیریه با آن درجه از فضل و دانش و با آن سابقه آموزشی و پژوهشی درخور توجه، هنگامی که پس از بیش از بیست سال تدریس و تحقیق در دانشگاه تهران، عذرش را خواستند، هنوز دانشیار بود![۴]
چند کتاب و مقاله از میری مینق صادر شده است که حرف حسابی در آن زده باشد، تا دریابیم لابد حکمتی در عضویت نامربوطش در هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی یا ارتقاء مرتبه شتابانش نهفته است و ما خبر نداریم.
گذشته ازاین، فردی با چنان سابقهای را از سال ۱۳۹۲ ــ تا گویا همین اواخر ــ مدیر بخش روابط بینالملل و همکاریهای علمی پژوهشگاه هم کردهاند تا بودجه و اختیارات آن را صرف دورهمیهای بیمصرف و سمینارهایی کند که خود پای ثابت اغلب آنهاست و میتواند از کنار آن، فقراتی بر رزومه موهوم خود بیافزاید و نامی در رسانهها برای خود دستوپا کند. بر بعضی حضرات که پای ثابت این دورههمیها و سمینارها هستند، حرجی نیست. اما از امثال دکتر قانعیراد که عمری را در دانشگاه سپری کردهاند، انتظار میرود که میزبان خود را بشناسند و آبروی خود را ملعبه بازی فردی با چنان سابقه آشفته و مبهم مانند میری نکنند.
نهایتا، روی سخن با پژوهشگاه علوم انسانی است. پژوهشگاه ــ بهعنوان زیرمجموعه وزارت علوم که از پول مالیات و نفت ملت تغذیه میکند و باید برای کشور ایران تولید علم کند ــ باید صراحتا در برابر هر یک از شهروندان ایرانی پاسخگو باشد که بر چه اساسی منابع و امکانات ایرانیان را در اختیار کسی قرار داده است که فاقد صلاحیت علمی و الزامات حقوقی لازم برای تصدی کرسی هیئت علمی پژوهشگاه است و همزمان، مکرر مشغول تبلیغ قومگرایی است؟
ارجاعات:
[۱] http://www.criticaltheoryofreligion.org/seyed-javad-miri
[۲] «سالهای دانشجویی من»، همانجا
[۳] از باب مطایبه در ترجمة self-publishing به شیوهای که اخیرا در برگردان ترکیبهایی که با self- میآید، رواج یافته است.
[۴] رزومه دکتر حسین بشیریه در تارنمای دانشگاه تهران: https://rtis۲.ut.ac.ir/cv/bashhoss
نظرات مخاطبان 2 28
۱۳۹۶-۱۱-۲۱ ۱۳:۰۵ 73 40
۱۳۹۶-۱۱-۲۱ ۱۳:۴۱تاتار 6 77
۱۳۹۶-۱۱-۲۱ ۱۳:۴۵تاتار 4 26
۱۳۹۶-۱۱-۲۱ ۱۶:۱۳فرهاد قناعتگر 39 24
۱۳۹۶-۱۱-۲۱ ۱۷:۰۲پیمان 2 35
۱۳۹۶-۱۱-۲۱ ۱۷:۱۳ 3 17
۱۳۹۶-۱۱-۲۱ ۱۷:۱۷ضیا خزاعی 45 9
۱۳۹۶-۱۱-۲۱ ۲۲:۰۷سعید 60 75
۱۳۹۶-۱۱-۲۲ ۱۸:۴۰ 4 4
۱۳۹۶-۱۱-۲۲ ۲۳:۱۹محمد 34 10
۱۳۹۶-۱۱-۲۳ ۰۱:۳۸محسن 10 9
۱۳۹۶-۱۱-۲۳ ۱۲:۳۹پیمان 2 4
۱۳۹۶-۱۱-۲۳ ۱۴:۰۲سیاوش 60 49
۱۳۹۶-۱۱-۲۳ ۱۹:۴۰سارا 2 4
۱۳۹۶-۱۱-۲۳ ۲۰:۱۴ 3 6
۱۳۹۶-۱۱-۲۴ ۰۸:۲۶فریبا 4 10
۱۳۹۶-۱۱-۲۴ ۲۰:۱۹ 2 15
۱۳۹۶-۱۱-۲۹ ۱۲:۴۳ 3 6
۱۳۹۶-۱۱-۳۰ ۱۲:۳۳محمد 26 18
۱۳۹۶-۱۱-۳۰ ۱۲:۵۸حامد 3 5
۱۳۹۶-۱۲-۰۵ ۰۸:۵۴ 2 3
۱۳۹۶-۱۲-۱۱ ۰۱:۰۰ 5 17
۱۳۹۶-۱۲-۱۱ ۱۸:۵۶علی 52 7
۱۳۹۶-۱۲-۱۶ ۰۲:۰۵شاهین عسگری پور 0 0
۱۳۹۶-۱۲-۱۶ ۱۱:۳۵محمد 6 1
۱۳۹۶-۱۲-۲۴ ۱۶:۱۱ششگلانی 0 0
۱۳۹۷-۰۱-۱۰ ۱۲:۱۶صادق 0 89
۱۳۹۷-۰۱-۱۰ ۱۳:۴۱صادق 0 0